منصور
نویسه گردانی:
MNṢWR
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن المقدر التمیمی ، مکنی به ابوالفتح اصفهانی (متوفی به سال 422 هَ . ق .) ادیب ، نحوی و متکلم بود. به بغداد سفر کرد و در آنجا متوطن شد و به گروه مصاحبان صاحب بن عباد پیوست . بر مذهب اعتزال بود، کتابی در ذم اشاعره نوشت . (از معجم الادباء ج 7 ص 189).
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
منصور. [ م َ ] (اِخ ) عبداﷲ. دوازدهمین ائمه ٔ رسی (593-614 هَ . ق .)وی در 614 وفات یافت . (از طبقات سلاطین اسلام ص 92).
منصور. [ م َ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) عبدالوهاب بن داودبن طاهر، سلطان یمن (866-894 هَ . ق .). او را آثاری در یمن است . (از اعلام زرکلی ج 2 ص ...
منصور. [ م َ ] (اِخ ) علاءالدین علی ، بیست وهفتمین از ممالیک بحری مصر است . (از 778-783). (از طبقات سلاطین اسلام ). رجوع به قاموس الاعلام ت...
منصور.[ م َ ] (اِخ ) (... اول ) محمد. دومین از ایوبیان حماة (574-587 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ص 568).
منصور. [ م َ ] (اِخ ) (... دوم ) محمد. پنجمین از ایوبیان حماة. (626-642 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ص 69).
منصور. [ م َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن محمدبن عبداﷲ المعافری القحطانی ، مکنی به ابوعامر (متوفی به سال 392 هَ . ق .). امیر اندلس در دولت مؤید...
منصور. [ م َ ] (اِخ ) نورالدین علی ، سومین از ممالیک بحری مصری است (از 655-657 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ). رجوع به قاموس الاعلام ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
منصور با. [ م َ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) قاسم بن محمدبن علی ، از سلاله ٔ الهادی الی الحق ، صاحب یمن (متوفی به سال 1029 هَ . ق .) از ائ...
منصور با. [ م َ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) یعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن الکومی ، مکنی به ابویوسف و معروف به منصور مؤمنی (554-595 هَ . ق ...