منصور
نویسه گردانی:
MNṢWR
منصور. [ م َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن محمدبن عبداﷲ المعافری القحطانی ، مکنی به ابوعامر (متوفی به سال 392 هَ . ق .). امیر اندلس در دولت مؤید اموی و یکی از شجاعان و داهیان بود. اصل وی از جزیرةالخضراء است و به ایام جوانی به قرطبه رفت و در آنجا کارش بالا گرفت و چون مؤید در ایام طفولیت به حکومت رسید منصور تمام امور ملک رابه دست گرفت و اداره ٔ مملکت همه به عهده ٔ او بود.
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به غیاث الدین منصور شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به غیاث الدین منصور شبانکاره شود.
منصور. [ م َ] (اِخ ) رجوع به غیاث الدین منصوربن امیرزاده شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به فُرسی منصوربن حسن شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به شمس الدین (شمس اوزجندی ) و لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 165 شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به صلاح الدین محمد منصور شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به علی بحری ابن آبیک شود.
منصور. [ م َ ](اِخ ) رجوع به نصیرالدین ارتق ارسلان المنصور شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) چهارمین و آخرین از بنی مروان در دیار بکر (472-489 هَ . ق .). (یادداشت مرحوم دهخدا).
منصور. [ م َ ] (اِخ ) چهاردهمین و آخرین از ائمه ٔ صنعا در حدود 1190 هَ . ق . (یادداشت مرحوم دهخدا).