اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منظر

نویسه گردانی: MNẒR
منظر. [ م َ ظَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاولایت است که در بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه واقع است . و 1234 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
نیک منظر. [ م َ ظَ ] (ص مرکب ) خوب رو. جمیل . (آنندراج ). خوب صورت . خوش نما. (ناظم الاطباء). زیبا. زیباروی : ای بسا نیک منظرا که هنرمنظرش را سزا...
هشت منظر. [ هََ م َ ظَ ] (اِخ ) به معنی هشت مرعی است که هشت بهشت باشد. (برهان ) : یک دو شد از سه حرفش ، چاراصل و پنج شعبه شش وز و هفت خسرو، نُه...
کهن منظر. [ ک ُ هََ / هَُ م َ ظَ ] (ص مرکب ) که منظر پیران دارد. پیرطلعت . کنایه از دنیا : بلبلی زین بیضه ٔ خاکی گذشت طوطیی نو زین کهن منظر ب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
منظر شهری، دانش شناخت مفهوم شهر نزد شهروندانی است که در طول تاریخ در آن محیط زیسته اند و با کالبد های طبیعی و مصنوع محیط، ارتباط معنایی تولید کرده اند...
هلال منظر. [ هَِ م َ ظَ ] (ص مرکب ) خوب صورت و صاحب حسن . (از برهان ) : خورشید چو کعبتین همه چشم نظاره هلال منظران را.خاقانی .
چهار منظر. [ چ َ / چ ِ م َ ظَ ] (اِ مرکب ) کنایه از فلک چهارم است که فلک آفتاب باشد. (آنندراج ).
حسن منظر. [ ح ُ ن ِ م َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیکورویی . رجوع به ترکیبات حسن شود.
سحاب منظر. [ س َ م َ ظَ ] (ص مرکب ) ابر مانند. همچون پاره ٔ ابر در سپیدی : روزی صیادان پیلی وحشی گرفتند... بادحرکت ، آتش سرعت ، کوه پیکر، سحاب...
ظریف منظر. [ ظَ م َ ظَ ] (ص مرکب ) صاحب دیدار نیکو : و در موضع سقاة هر خوش پسری ظریف منظری ... کمر بر میان بسته . (جهانگشای جوینی ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.