گفتگو درباره واژه گزارش تخلف منه نویسه گردانی: MNH منه . [ م ِ هَُ ] (ع حرف جر + ضمیر) ۞ در عربی به معنی ازاو. (برهان ) (آنندراج ): و منه ؛ و از اوست . او راست .(یادداشت مرحوم دهخدا). حاشیة منه ؛ حاشیه ای که خود مؤلف متن کرده است . من المؤلف . (یادداشت ایضاً). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی گوئه منه سوراسکورف گوئه منه سوراسکورف . [ ءِ م ِ ن ِ اِ کُرْ ] (اِخ ) ۞ مرکز بخش مربیهان ۞ از ناحیه ٔ پنتی وی ۞ که دارای 2000 تن جمعیت و قصر ویرانی است . منح منح . [ م َ ] (ع مص ) دادن . (المصادر زوزنی ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). دادن و عطا کردن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || منح الناقة... منح منح . [ م ِ ن َ ] (ع اِ) ج ِ مِنحَة.(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به منحة شود. منح منح . [ م ُ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ منیحة. (ناظم الاطباء). رجوع به منیحة شود. منة منة. [ م ِن ْ ن َ ] (ع مص ) نعمت دادن و بیان نمودن نیکوئی خود را بر کسی و منت نهادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منت برنهادن . (تاج ... منة منة. [ م ُن ْ ن َ ] (ع اِ) قدرت و توانایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال هو ضعیف المنة، توانائی آن سست و ضعیف است و ذهب بمنته ؛ تمام... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود