اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منی

نویسه گردانی: MNY
منی . [ م َ / م َ نی ی ] ۞ (ع اِ) در عربی به معنی آب پشت . (غیاث ) (آنندراج ). آب مرد و زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، مُنی ّ. (ناظم الاطباء). آب مرد و زن . و قیل هو فعیل به معنی مفعول من منی النطفةفی الرحم ؛ ای قذفها فیه . ج ، مُنْی ْ ۞ . (از ذیل اقرب الموارد). آب سفید و غلیظ جهنده ای میباشد که اولاد از آن تکوین یابد و پس از دفع آن شهوت زائل گردد و ذَکَر بیفتد و منی زن زرد باشد. (از کشاف ص 1357 از فرهنگ علوم سجادی ). ترشح خارجی اندام تناسلی نر در جانوران که به صورت ماده ٔ نیمه مایع و چسبناک مایل به سفیدی که دارای بویی مخصوص است و در مواقع تحریکات شدید جنسی حیوانات نر، از غده های جنسی (بیضه ها) و دیگر غده های وابسته به اندام تناسلی نر خارج میشود. غیر از ترشحات غدد پروستات ۞ و غدد کوپر ۞ ترشحات مخاط مجاری ناقل منی در ترکیب منی دخالت دارند. خروج منی به واسطه ٔ مقاربت یا احتلام (رؤیاهای جنسی ) یا استمناء انجام میشود. در هنگام تحریکات شدید شهوی منی از راه مجرای ادرار از نوک حشفه ٔ آلت به خارج میجهد و خروج آن عملی غیرارادی و انعکاسی است و مرکز انعکاس آن در نخاع کمری است . در منی سلولهای جنسی نر یعنی اسپرماتوزوئیدها ۞ وجود دارند و همین اسپرماتوزوئیدها تخمک (سلول جنسی ماده ) را بارور می کنند و در نتیجه تخم و جنین بوجود می آید. (از فرهنگ فارسی معین ) :
از منی بودی ، منی ۞ را واگذار
ای ایازآن پوستین را یاد آر.

مولوی .


نه در ابتدا بودی آب منی ؟
اگر مردی از سر به در کن زنی .

سعدی .


ای قطره ٔ منی سرِ بیچارگی بنه
کابلیس را غرور منی ۞ خاکسار کرد.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
منی پذیر. [ م َ پ َ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ منی که آب مرد و زن باشد. به خود گیرنده ٔ آب مرد. || خواهنده و قبول کننده ٔ عجب و خودخواهی . پذیرای ...
غایت منی . [ ی َ ت ِ م ُ نا ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نهایت آرزو. منتهای امید.
بازار منی . [ رِ م ِ نا ] (اِخ ) موضعی از ارض مکه که قربان در آن کنند و بازاری که درین جاست بناکرده ٔ اسماعیل علیه السلام است . طالب کلیم ...
منی انداز. [ م َ اَ ] (نف مرکب ) اندازنده ٔ منی که آب مرد و زن باشد. || دوراندازنده ٔ کبر و خودپسندی . روی برگرداننده از خودخواهی و عجب : من...
جام ده منی . [ م ِ دَهَْ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رطل گران : دمه گذشت و بجز جام ده منی نکشیم می از لب خم و نقل از لب نگار چشیم . حس...
جام یک منی . [ م ِ ی َ / ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رطل گران . (بهار عجم ). جامی که یک سیر شراب درگنجد (؟). (آنندراج ) : درده بیاد حاتم ...
اعضاء مولده ٔ منی . [ اَ ءِ م ُ وَل ْل ِ دَ/ دِ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گفته اند: نزد اطباء انثیین باشد. و آنها وریدهای ملفوفی باشندکه ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.