اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مو

نویسه گردانی: MW
مو. (معرب ، اِ ) ۞ گیاهی است از تیره ٔ چتریان که آن را شوید بری نیز گویند و دارای خواص زیادکننده شیر و قاعده آور است و مدر نیز می باشد. اثامیطیقون . رازیانه ٔ بیابانی . شبت بری . شوید بری . تامساورت . تامشاورت . بسبسة. کَمّون الجبل . (یادداشت مؤلف ). به لغت یونانی نام بیخ دوائی است که هم به یونانی میون خوانند. گویند گزر و زردک صحرائی است . (از برهان ). نام گیاهی دوایی . (ناظم الاطباء). داروئی است نافع جهت درد مفاصل و درد جگر شرباً و طلاء و نیز عسر بول و درد مثانه و رحم و مغص و نفخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان و تحفه ٔ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و ذخیره ٔ خوارزمشاهی و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 333 شود. گزر دشتی . || زغال اخته . در عقار ص 231 آمده : «مو هوالمران ، و بعجمیة الاندلس مرانه » و «مران » همان زغال اخته است ولی مترجم عقار همین کلمه را به معنی شوید بری آورده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کس بی مو کنایه از امری غیر معمول و غیر طبیعی است. در فرهنگ عامیانه و در میان افرادی که عفت در کلام ندارند استفاده میگردد به صورت ایراد کس بی مو گر...
آمیزه مو. [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) آنکه بعض مویهای سیاه و بعض آن سپید دارد، و آن پس از جوانی باشد. دومو. دومویه . اشمط. شمطاء. با موی جوگندمی ...
مو گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) موی گرفتن . مقابل مو دادن . موی فرستادن عاشق به معشوق و در پاسخ از او موی گرفتن و موی دریافت داشتن . ...
مو گشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) موی گشادن . پریشان کردن و وا کردن موی سر ناز را یا ماتم را. (از یادداشت مؤلف ). رسم است که در ماتم موها ...
مو ستردن . [ س ُ / س ِ ت ُ دَ ] (مص مرکب ) موی ستردن . موی تراشیدن . تراشیدن موی سر را. (از یادداشت مؤلف ). تحلیق . تحلاق . (منتهی الارب ). و ر...
مو ریختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) ترسیدن . بسیار ترسیدن از... سخت رعب داشتن از...:بچه ها از این معلم مو می ریختند. (یادداشت مؤلف ).
فتیله مو. [ ف َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) کنایه از رند و دیوانه و احمق . (آنندراج ).
خامه ٔ مو. [ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خامه که بدان تصویر کشند و آن را در هندوستان ازموی دم موش خرما بندند و در بعضی از نقاط ا...
مو شکافتن . [ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) موی شکافتن . به دو نیمه کردن موی . || دقت بسیار در کاری کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به موشکاف و موشک...
مو فرستادن . [ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) در جوف کاغذ مو گذاشتن و برای معشوقه فرستادن به نشان آنکه تن من در هجر تو مانند موی لاغر و نحیف گشته...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.