موثق
نویسه گردانی:
MWṮQ
موثق . [ م َ ث ِ ] (ع اِ) عهد و پیمان و استواری . (منتهی الارب ، ماده ٔوث ق ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میثاق . (منتهی الارب ). پیمان . ج ، مواثق . (مهذب الاسماء). ج ، مواثیق ، میاثق .میاثیق . (منتهی الارب ). عهداستوار. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). || زنهار. ج ، مواثق . (دهار).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
موثق . [ م َ ث ِ ] (ع مص ) استوار داشتن و اعتماد کردن بر آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثقة. (منتهی الارب ). استوار شدن . (تاج المصادر بیه...
موثق . [ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از ایثاق . بندکرده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به ایثاق شود. || محکم ...
موثق . [ م ُ وَث ْ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توثیق . استوارکرده شده و اعتمادداشته شده . (ناظم الاطباء). استوار. (دهار). محکم . استوارداشته . مضب...
موثق . [ م ُ وَث ْ ث ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از توثیق . رجوع به توثیق شود. استوارکننده و اعتماددارنده . (ناظم الاطباء). استوار (مأخذ آن وثوق ). ...
لوس بودن،معتبر،ثابت شده،از ریشه ی سبق به معنای دارای سابقه،به معنی دارای اعتبار و موجه می باشد
مانند:منبع موسق