موج موج . [ م َ م َ
/ م ُ م ُ ] (ق مرکب ) موجها و کوهه های آب پیاپی . (ناظم الاطباء). خیزابه های پی درپی . خیزابها که یکی پس از دیگری پدید آید و حرکت کند. امواج بیشمار پیاپی و پرآشوب . آب با نره های بسیار. آب با ستونه های بسیار. آب با نوردهای بسیار. آب با شترک های بسیار. با اشترک های بسیار
: ابر بینی فوج فوج اندر هوا در تاختن
آب بینی موج موج اندر میان رودبار.
منوچهری .
از باد روی خوید چو آب است موج موج
۞ وز نوس پشت ابر چو چرغ است رنگ رنگ .
خسروانی .
وگر بیند از دردر او موج موج
سراینده را سر برآرد به اوج .
نظامی .
نفیر نهنگان درآمد به اوج
ز هر گوشه می رفت خون موج موج .
نظامی .
و رجوع به موج شود.