اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مودی

نویسه گردانی: MWDY
مودی . [ م ُ وَدْ دی ] (ص ) (ظاهراً مأخوذ از تازی مؤدی یا مدعی است ) مرحوم دهخدادر یادداشتی نوشته اند «این صورت کلمه که در معنی وامدار و نیز در معنی مدعی که در تداول خواص فارسی زبانان نیز هست ، نمی دانم اصلش چیست ». (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
مودی . (ع ص ) هلاک شونده . (منتهی الارب ، از ماده ٔ ودی ) (آنندراج ). فوت شونده و هلاک شونده . (ناظم الاطباء). مود.
مودی . (اِخ ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج واقع در 24 هزارگزی شمال باختری دیواندره با 130 تن سکنه . آب آن از چشم...
مؤدی . [ م ُءْ ] (ع ص ) دستگیر و یاری دهنده و امدادکننده .(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آماده و مهیای برای سفر. (منتهی الارب ) (آنند...
مؤدی . [ م ُ ءْ ] (ع اِ) شیر بیشه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مؤدی . [ م ُ ءَدْ دا ] (ع ص ) اداشده و پرداخت شده و رسانیده شده . (ناظم الاطباء). ادا کرده شده و رسانیده شده . (غیاث ). || گزارده شده . (ناظ...
مؤدی . [ م ُ ءَدْ دی ] (ع ص ) اداکننده و گزارنده و پردازنده حق کسی را. (ناظم الاطباء). گزارنده . اداکننده . پرداخت کننده . || وام دار. خراج...
مؤدی الیه . [ م ُ ءَدْ دا اِ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) نعت مفعولی از ایداء. پرداخت شده به او. ادا کرده شده بر او. آن که بدو وام یا طلب پرد...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: کارادا kârâdâ (سنسکریت: karada2).**** فانکو آدینات 09163657861
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.