موزع
نویسه گردانی:
MWZʽ
موزع . [ زَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از ایزاع . برغلانیده شده و اغوا گشته و مجبور کرده . (ناظم الاطباء). برآغالانیده به چیزی . مغری به . (منتهی الارب ، ماده ٔ وزع ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
موزع . [ م ُ وَزْ زَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توزیع. پخش شده و پراکنده شده . (ناظم الاطباء).
موزع . [ م ُ وَزْ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از توزیع. پخش کننده و پراکنده نماینده . (ناظم الاطباء). پراکنده کننده . ج ، موزعین . (یادداشت مؤلف ). ...
موضع. [ م َ ض ِ / ض َ ] (ع مص ) نهادن چیزی را بر جای . (منتهی الارب ). وضع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بنهادن . (تاج المصادر بیهقی ). نهادن...
موضع. [ م َ ض ِ ] ۞ (ع اِ) جای گذاشتن و نهادن . (ناظم الاطباء). جای نهادن چیزی . (غیاث ) (آنندراج ). جای نهادن . نهادن گاه . ج ، مواضع. (یادد...
موضع. [ ض ِ] (ع ص ) شتری که در کنار آب گیاه ترش می چرد: بعیر موضع. (از ناظم الاطباء). موضعة. رجوع به موضعة شود.
موضع. [ ض َ ] (ع ص ) زیان کرده شده : فلان موضع فی تجارته ؛ فلان در تجارت خود زیان کرده شده است . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
موضع. [ م ُ وَض ْ ض َ ] (ع ص ) شکسته و بریده و سست اندام نااستوارخلقت همچو مخنث . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (اقرب الموارد).
موضَا. (اِ) رمز است از موضوع . (یادداشت مؤلف ).
موضع جی. رجوع شود به نقطۀ جی.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.