موسی
نویسه گردانی:
MWSY
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن شاکر خوارزمی ، یکی از علمای بزرگ ایران و پسران او محمد و احمد و حسن نیز از سران دانشمندان و معروف به بنی موسی می باشند. (یادداشت مؤلف ). موسی بن شاکر بنابر قول قفطی در علم هندسه استاد بود و نیز بنابر قول همو، موسی در ابتدا از راهزنان خراسان بود و از این راه مالی سرشار فراهم آورد، ولی در پایان زندگی توبه کرد و هنگام مرگ سه پسر صغیر از او ماند که مأمون تربیت آنان را به مصعبی سپرد. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 46). یکی از مهندسان سه گانه ٔ نامدار و معروف به بنوموسی بود و کتاب «الدرجات » در طبایع ستارگان هفتگانه از اوست . مرگ موسی در حدود سال 200 هَ .ق . بود. (از اعلام زرکلی ). و رجوع به بنوموسی شود.
واژه های همانند
۱۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
مؤسی . [ م ُ ءَس ْ سا ] (ع ص ) نعت مفعولی از تأسیه . تیمار داشته شده . مورد غمخواری واقع شده . || تسلی داده شده . ج ، مؤسین .
موسی کف . [ سا ک َ ] (ص مرکب ) موسی دست . که ید بیضا دارد. (یادداشت مؤلف ) : میر موسی کف ، شمشیر چو ثعبان دارددست ابلیس و جنودش کند از ما کوتا...
موسی لو. [سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر واقع در 21 هزارگزی کنار شوسه ٔ تبریز به اهر با 561 تن سکنه . آب آن از ...
ام موسی . [ اُم ْ م ِ مو سا ] (اِخ ) دختر منصوربن عبداﷲ حمیری ، مادر مهدی خلیفه ٔ عباسی بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 337) (از تاریخ الخلفا ص...
ام موسی . [ اُم ْ م ِ مو سا ] (اِخ ) لخمیة. زن نصیر لخمی و مادر موسی بن نصیر بود، و موسی بن نصیر کسی است که اندلس را فتح کرد.و رجوع به الاص...
بنی موسی . [ ب َ سا ] (اِخ ) رجوع به بنوموسی و بنومنجم شود.
تنگ موسی . [ ت َ سا ] (اِخ ) دهی از دهستان سراب دوره است که در بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
حجر موسی . [ ح َ ج َ رِ سا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حجر قبر موسی شود.
حسن موسی . [ ح َ س َ سا ] (اِ مرکب ) نوعی تفنگ قدیمی ساخت ایران .
ده موسی . [ دِه ْ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند. واقع در 30هزارگزی شمال شهر نهاوند. سکنه ٔ آن 510 تن . آب از رودخانه تأ...