گفتگو درباره واژه گزارش تخلف موسی نویسه گردانی: MWSY موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عیسی کسروی . یا کردی ۞ کاتب بود و از کتب اوست : 1- کتاب حب الاوطان . 2 - کتاب مناقضات . (از الفهرست ابن الندیم ). یکی از ایرانیان ناقل و مترجم از فارسی به عربی بود. (از ترجمه ٔ ابن البیطار لکلرک ج 1 ص 281). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی موسی آباد موسی آباد. [ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلگی شهرستان نهاوند واقع در 22 هزارگزی شمال باختری نهاوند با 156 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه ... رئیس موسی رئیس موسی . [ رَ سا ] (اِخ ) ابوعمران موسی بن میمون قرطبی یهودی . از دانشمندان و احبار و فضلای یهود بشمارمیرفت . او در مصر ریاست داشت و از بز... چشمه موسی چشمه موسی . [ چ َ م َسا ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 54 هزارگزی شمال باختری خوسف واقع است . جلگه و گرم... موسی اشرف موسی اشرف . [ سا اَ رَ ] (اِخ ) هشتمین از ملوک ایوبی مصر (648 - 650 هَ . ق .). (یادداشت مؤلف ). موسی اشرف موسی اشرف . [ سا اَ رَ ] (اِخ ) پنجمین از سلاطین ایوبی دمشق و سلطان الجزیره (626 - 635 هَ . ق .). (یادداشت مؤلف ). موسی جارا موسی جارا. [ سا رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن فاطمه ٔ ترکستانی قازانی تاتاری ، شیخ اسلام روسیه پیش از انقلاب بلشویکی بود و در سال 1295 هَ . ق . /... موسی آبادی موسی آبادی . [ سا ] (ص نسبی ) منسوب است به موسی آباد از دیه های همدان . (از الانساب سمعانی ). موسی کندی موسی کندی . [ سا ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 25 هزارگزی باختری کلیبر با 124 تن سکنه . آب آن از چش... موسی کوتقی یا کریم ، قمری ، نام پرنده ای است. نارک موسی نارک موسی . [رَ ک ِ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت کوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان در 64هزارگزی شمال شرقی گچساران و 18ه... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۸ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود