موسی
نویسه گردانی:
MWSY
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن کعب عیینه ٔ تمیمی ، مکنی به ابوعیینه ، والی و از بزرگترین فرماندهانی بود که در تأسیس دولت عباسی کوشش کردند و بنیان حکومت بنی امیه را ویران کردند. او از یاران ابومسلم خراسانی در خراسان بود و مردم را به سوی بنی عباس دعوت می کرد. والی اموی خراسان او را گرفت و لگام بر دهانش زد و دندانهایش را شکست ، ولی او پس از رهایی به پیکار ادامه داد و هنگام ظهور سفاح در کوفه با او بود و نخستین کسی بود که با او بیعت کرد. در عهد منصور به مقامات عالی رسید و از جمله والی مصر و هند شد تا در سال 141 هَ . ق . در بغداد درگذشت . (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به الوزراء و الکتاب ص 58 و 225 شود.
واژه های همانند
۱۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
موسی آباد. [ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلگی شهرستان نهاوند واقع در 22 هزارگزی شمال باختری نهاوند با 156 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه ...
رئیس موسی . [ رَ سا ] (اِخ ) ابوعمران موسی بن میمون قرطبی یهودی . از دانشمندان و احبار و فضلای یهود بشمارمیرفت . او در مصر ریاست داشت و از بز...
چشمه موسی . [ چ َ م َسا ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 54 هزارگزی شمال باختری خوسف واقع است . جلگه و گرم...
موسی اشرف . [ سا اَ رَ ] (اِخ ) هشتمین از ملوک ایوبی مصر (648 - 650 هَ . ق .). (یادداشت مؤلف ).
موسی اشرف . [ سا اَ رَ ] (اِخ ) پنجمین از سلاطین ایوبی دمشق و سلطان الجزیره (626 - 635 هَ . ق .). (یادداشت مؤلف ).
موسی جارا. [ سا رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن فاطمه ٔ ترکستانی قازانی تاتاری ، شیخ اسلام روسیه پیش از انقلاب بلشویکی بود و در سال 1295 هَ . ق . /...
موسی آبادی . [ سا ] (ص نسبی ) منسوب است به موسی آباد از دیه های همدان . (از الانساب سمعانی ).
موسی کندی . [ سا ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 25 هزارگزی باختری کلیبر با 124 تن سکنه . آب آن از چش...
یا کریم ، قمری ، نام پرنده ای است.
نارک موسی . [رَ ک ِ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت کوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان در 64هزارگزی شمال شرقی گچساران و 18ه...