موضون
نویسه گردانی:
MWḌWN
موضون . [ م َ ] (ع ص ) چیز برهم پیچیده و دوتا کرده .(منتهی الارب ) (آنندراج ). برهم پیچیده و دو تا کرده شده . (ناظم الاطباء). مضاعف النسج . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
موزون . [ م َ ] (ع ص ) سنجیده شده و اندازه کرده شده . (ناظم الاطباء). سنجیده . (آنندراج ). با وزن کشیده . مقدر. سخته . صاحب وزن . بوزن : سنگ ...
نثر موزون به نثری گفته می شود که در وزن افاعیل و در آهنگ روان نوشته شود مثل انواع بحر طویل .
نیما یوشیج و چندی از پیروان او مثل اخوان ثالث و سهراب س...
حرکت موزون . [ ح َ رَ ک َ ت ِ م َ / مُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت منظم . حرکت بجا.