گفتگو درباره واژه گزارش تخلف موقوف داشتن نویسه گردانی: MWQWF DʼŠTN موقوف داشتن . [ م َ / مُو ت َ ] (مص مرکب )موقوف کردن . بازداشتن . دست برداشتن از. کنار گذاشتن . بازایستادن . بازایستادن از. ترک کردن : دیدن آئینه را موقوف خواهی داشتن گر بدانی حال من در انتظار خویشتن .صائب (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود