موکول
نویسه گردانی:
MWKWL
موکول . [ م َ ] (ع ص ) به دیگری سپرده . (منتهی الارب ). امر موکول ؛ کار به دیگری سپرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کاری که به دیگری سپرده شده باشد. (آنندراج ): زعامت آن ملاعین با طاغوتی که به یحیی معروف بود موکول . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 358). || حواله شده . || سفارش شده . || سپرده شده . (ناظم الاطباء). مشروط. مربوط. محول شده .
- موکول به ؛ واگذاشته به . منوط به : تشکیل جلسه موکول به بازگشت مدیر است . (از یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سمسر samser (سنسکریت: samsre)***فانکو آدینات 09163657861
به زمان یا مکان دیگری واگذاشته شدن؛ به فرد دیگری سپرده یا واگذار شدن.