اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مولد

نویسه گردانی: MWLD
مولد. [ م ُ وَل ْ ل َ ] (ع ص ) زاییده شده . || تولیدشده و پرورده شده و پیداشده . (ناظم الاطباء). چیزی که از اصلی بیرون آورندش . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || شخص دوتخمه چنانچه پدرش از هند و مادرش از حبش باشد. (غیاث ) (آنندراج ). دورگه . || شخص عجمی که در عرب پرورش یافته باشد. (آنندراج ) (غیاث ). مولدان گروهی باشند از عجم که در دیار عرب متولد گشته و در آنجا نشو و نما یافته باشند و یا عکس آن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || گروهی از عرب یا اعراب که با عجم مختلط شده باشند و این طایفه را عرب مستعرب و متعرب نیز گویند و اطلاق مولد بر این جماعت و این طایفه به طریق مجاز است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- رجل مولد ؛ مرد عربی غیرمحض . (ناظم الاطباء). عربی غیرمحض . (المنجد).
|| میان عربی و عجمی . (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). آنها که میان عربی و عجمی باشند. (یادداشت مؤلف ). || لفظ عجمی که عرب در کلام خود استعمال کند. || نوعی از لغت عرب و آن لغتی است که در اصل موضوع نیست مگر از لغت اصلی گرفته اند. (غیاث ) (آنندراج ). لفظی که مولدان از لغت اصلی اخذ کرده باشند به تصرفی ، و در کلام اعراب مستعمل نباشد، مانند «بدایت » که از «بدائت » اخذ کرده اند و این را عامی و مستحدث نیز گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). هر کلمه که تازه پیدا آمده است و در پیش نبوده است ، مانند طاجن به معنی تابه . هر لغت عرب که پیش از ظهور اسلام متداول نبوده است . کلمه ٔ نوپیداشده . لغتی که قدمت استعمال ندارد. (یادداشت مؤلف ).
- کتاب مولد ؛ نامه ٔ ساخته و بربافته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- کلام مولد ؛ سخن ساخته و بربافته . (ناظم الاطباء).عربی غیرمحض . (المنجد).
- کلمه ٔ مولد ؛ تازه ایجادشده . که از اصل زبان نباشد. کلمه ای که نو آورده باشند.
- لغت مولد ؛ واژه که به تازگی یافت شده باشد و اصلی نباشد، مانند ضفدع و طاجن و تسخن و طیجن . (یادداشت مؤلف ).
- مَثَل مولد ؛ مَثَل جاری در زبان عربی که پیش از ظهور اسلام متداول نبوده است . (یادداشت مؤلف ).
|| نام نوعی شمشیر. (نوروزنامه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مولد. [ م َ ل ِ ] (ع مص ) ولاد. ولادة. الادة. (ناظم الاطباء). ولادت . زادن . و رجوع به ولادة شود.
مولد. [ م َ ل ِ ] (ع اِ) زمان ولادت . (آنندراج ) (غیاث ). هنگام زادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هنگام تولد. زایچه . گاه زادن . هنگام زاد...
مولد. [ ل ِ ] (ع ص ) امرأة مولد؛ زن زاینده . ج ، موالید، موالد. (ناظم الاطباء). مادر. (آنندراج ). || (از ماده ٔ ایلاد) پدیدآورنده . پیداآورنده ....
مولد. [ م ُ وَل ْ ل ِ ] (ع ص ) تولیدکننده و زاینده و پرورنده . (ناظم الاطباء). زاینده : باقلا مولد ریاح است . (یادداشت مؤلف ).- مولداللعاب ؛ ...
مولد. [ مُل ْ ] (انگلیسی ، اِ) ۞ (اصطلاح مطبعی ) محلی است در ماشین حروفچینی جدید که سطر ماتریس در آنجا قرار می گیرد یعنی جلو دهنه ٔ دیگ سرب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
طبقه ٔ مولد خارجی . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ وَل ْ ل ِ دِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ طبقه ٔ مولد خارجی که به نام های فلوژن ۞ یا طبقه ٔ...
طبقه ٔ مولد داخلی . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ وَل ْ ل ِدِ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) میان دسته های چوبی وآبکشی آغازی بافت پارانشیم و سلوله...
طبقه ٔ مولد ریشه های فرعی . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ وَل ْ ل ِ دِ ش َ / ش ِ ی ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پریسیکل ۞ عبارت از یک یا چند طب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.