مؤلم
نویسه گردانی:
MWLM
مؤلم . [ م ُءْ ل ِ ] (ع ص ) دردرساننده . (منتهی الارب ). دردناک . وجیع. آزارنده . الیم . دردآور. موجع. (یادداشت مؤلف ) : یقابل مؤلم الرزیة بما اسبغ اﷲتعالی علیه من الصبر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۴.۴۳ ثانیه
مؤلم . [ م ُءْ ل َ ] (ع ص ) دردرسیده . (از منتهی الارب ). دردگرفته . و رجوع به الم و مُؤْلِم شود.
مولم . [ ل ِ ] (از ع ، ص ) دردمندکننده و دردرساننده . (غیاث ) (آنندراج ). دردآور. مقابل ملذ. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مؤلم شود.