اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موم

نویسه گردانی: MWM
موم . [ م َ ] (ع مص ) چیچک زده گردیدن . (منتهی الارب ). || برسام زده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
نخل موم . [ ن َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درخت پرگل یا پرمیوه که از موم الوان سازند. (غیاث اللغات ). نخل مومین . شبیه نخل که از موم ...
موم گیری . (حامص مرکب ) آلودن و اندودن به موم . || طرح ریزی نقشها بر روی موم ، به این ترتیب که سرتاسر ظرف یا زمینه ٔ کار را موم می گیرند...
موم کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گداختن . (ناظم الاطباء). || نرم کردن . موم گردانیدن .
موم اندود. [ اَ ] (ن مف مرکب ) موم اندوده . موم اندوده شده .موم آلود. آلوده به موم . || موم آلود. مشمع. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موم آلود و...
لاله ٔ موم . [ ل َ / ل ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلها و دسته گلهایی از موم : نیم علاج طلب بهر سینه ٔ مجروح که مرهم است مرا داغ همچو ل...
موم اندرآب . [ اَ دَ ](اِ مرکب ) ۞ ماده ٔ لزج گندم . (یادداشت مؤلف ). هلک گندم . (یادداشت لغت نامه ).
موم گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (ص مرکب ) موم شدن . || نرم شدن : نگردد موم هرگز هیچ آهن نگردد دوست هرگز هیچ دشمن . (ویس و رامین ).چو لقمان دی...
موم برافروختن . [ ب َ اَ ت َ] (مص مرکب ) شمع برافروختن . (آنندراج ) : نیوشنده از گرمی شاه روم به روغن زبانی برافروخت موم ۞ .نظامی .
مهر و موم یا لاک و مهر : مهر فلزی با دسته چوبی است که می‌تواند بر روی موم یا لاک مهرسازی و چسب حرارتی برجستگی ایجاد نماید و برای پلمپ پاکت استفاده ‌می...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.