مومیایی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مومیایی بخشیدن . مومیا دادن . || درمان بخشیدن . چاره سازی کردن . شفا دادن
: کار جزع و لعل تست آزردن و بنواختن
هرکه را این بشکند آن مومیایی می دهد.
خاقانی .
تیرگی چند روشنایی ده
چون شکستیم مومیایی ده .
نظامی .
تویی کز شکستم رهایی دهی
و گر بشکنی مومیایی دهی .
نظامی .
و رجوع به مومیایی و مومیایی بخشیدن شود.