اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مؤید

نویسه گردانی: MWYD
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن عطاف بن محمدبن علی بن محمد آلوسی ، مکنی به ابوسعید. از بزرگترین گویندگان غزل و هجو و مدح روزگار خود بود و به وزیر عون الدین یحیی بن هبیره انتساب داشت و مدایحی بلند برای او سروده و در اشعار خود ابیاتی بسیار از متنبی تضمین کرده است . وی به سال 466 هَ . ق . در الوس که دیهی در نزدیک حدیثه است به دنیا آمد و به سال 557 هَ . ق . در موصل درگذشت . (از تاریخ ابن خلکان صص 271-272).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ] (اِخ ) خواجه مؤید مهنه از نبیره های شیخ ابوسعید ابوالخیر و از عرفا و شعرای قرن نهم بود. در علوم ظاهر و باطن کامل و ...
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ] (اِخ ) داود المؤید. رجوع به داود المؤید شود.
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) شهاب الدین احمد مؤید. رجوع به شهاب الدین احمد مؤید شود.
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) (شیخ ...) رجوع به شیخ مؤید... شود.
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی ِ ] (اِخ ) علی مؤید. رجوع به علی مؤید شود.
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ] (اِخ ) محمد المؤید. رجوع به محمد المؤید شود.
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی ِ ] (اِخ ) محمدبن حسین . رجوع به محمدبن حسین ، مکنی به ابوشجاع شود.
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ] (اِخ ) نجاح المؤید. رجوع به نجاح المؤید شود.
استوار کننده، بیانگر، پشتیبان، پیروز
مؤید با. [ م ُ ءَی ْ ی َ دُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) پسر المتوکل خلیفه ٔ عباسی و برادر المعتز باﷲ (خلافت 252 هَ . ق .) که به دست المعتز کشته شد. (ا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.