مهذار. [ م ِ ] (ع ص )
۞ بیهوده گوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (زمخشری ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مهذارة. (ناظم الاطباء). هرزه گوی . (زمخشری ). قبقاب . یاوه سرای . بسیار یاوه گوی . بسیارهذیان . هذیان گوی . هرزه درای . (از یادداشتهای مؤلف ). ج ، مهاذیر. (مهذب الاسماء)
: نشکند قدر گوهر سخنم
نظم هر دیوگوهر مهذار.
خاقانی .
-
امثال :
المکثار مهذار ؛ پرگوی بیهوده گوی است . (از چهارمقاله با حواشی معین ص
31).