مهر
نویسه گردانی:
MHR
مهر. [ م ُ ] (ع اِ) اسب کره . (دهار). کره ٔاسب و یا بچه ٔ نخستین از اسب یا ستوران دیگر. ج ، مِهار، مِهارة، اَمْهار. (از اقرب الموارد). بچه ٔ اسب چون از مادر بزاید و بر زمین آید نر را مهر گویند و ماده را مهره و خروف نیز گویند. (تاریخ قم ص 178). || استخوان در سر سینه و یا در میان سینه . (منتهی الارب ). استخوانی است در قسمت «زور» از سینه . || ثمر و میوه ٔ حنظل . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
در حالت ترکیبی به معنایی توصیفی مهر باستانی و بر گرفته از ایین های زردشتی و ایرانی است.
همچنین شاخه ای از اهالی تهران به این نام خانوادگی اشتهار دارن...
کسی که در دوستی بسیار خوب است-دوست خوب-کسی که خوب محبت می ورزد
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کیش مهر. آیین مهر، آیین میترا، مهرپرستی. مترادف این عبارت در زبان انگلیسی «Mithraism» است.
نام یکی از نشریات دانشجویی دانشگاه تهران که اوائل دهه هشت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این ؤاژه از دو بخش "آریا" و "مهر" تشکیل شده است
آریا : این واژه که با پیشوند "آ" که در گذشته های دور برای منفی کردن بکار گرفته می شده آغاز گردیده و م...