اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مه رخ

نویسه گردانی: MH RḴ
مه رخ . [ م َه ْ رُ ] (ص مرکب ) ماه رخ . که دارای رخساری چون ماه است . || مجازاً، زیبا. خوب روی :
از مه رخ من شدی خبرپرس
ها مه رخ مهربانم این است .

نظامی .


ساقی چو یار مه رخ واز اهل راز بود
حافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.