گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مهل نویسه گردانی: MHL مهل . [ م َ ] (اِخ ) یکی ازجزایر ذیبةالمهل ۞ . (ابن بطوطه ). رجوع به ذیبة و ذیبةالمهل در ردیف خود شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی محل اعدام همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: پانِستاف (پا و سغدی nestāve)*** فانکو آدینات 09163657861 محل سکونت این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: مانستان mânestân (پارتی و مانوی) **** فانکو آدینات 09163657861 محل نهادن محل نهادن . [ م َ ح َن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) محل گذاشتن . اعتنا کردن . اهمیت دادن . و رجوع به ترکیب محل نهادن ذیل محل شود. محل یافتن محل یافتن . [ م َ ح َ ت َ ] (مص مرکب ) مقام و رتبه ومنزلت پیدا کردن . رجوع به این ترکیب ذیل محل شود. محل ابتلاء این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. محل استقرار این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نیزامن nizâman (سغدی: niżâmande) **** علی محمد عالیقدر 09163657861 خروس بی محل خروس بی محل . [ خ ُ س ِ م َ ح َل ل / ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خروسی که نه بوقت خواند.(یادداشت بخط مؤلف ). || آنکه کاری را درغیر موقع... چشمه ٔ راج محل چشمه ٔ راج محل . [ چ َ م َ ی ِ م َ ح َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت الخیال نویسد: «چشمه ای است در حوالی راج محل از توابع بنگاله که آبی بسیار گرم دار... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود