اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مهمان دوست

نویسه گردانی: MHMAN DWST
مهمان دوست . [ م ِ ](ص مرکب ) دوستدار مهمان . که خواهان مهمان باشد. که دوستی مهمان در دل دارد. که از آمدن مهمان گشاده خاطر و شاد شود. مضیاف : بوسفیان گفت ما قومی مهمانداران و مهمان دوستانیم . (کشف الاسرار ج 2 ص 539).
پیش چون من حریف مهمان دوست
جای مهمان ز مغز به که ز پوست .

نظامی .


چون گل باغ بود مهمان دوست
خنده میزد چو سرخ گل در پوست .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مهماندوست . [ م ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان دامنکوه بخش حومه ٔ شهرستان دامغان کنار شوسه ٔ دامغان به شاهرود با 1370 تن سکنه . آب آن از چش...
مهماندوست . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، واقع در 24هزارگزی باختری اردبیل در مسیر شوسه ٔ اردبیل با757 ...
مهماندوست . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه ،واقع در 7هزارگزی شمال باختری بخش و دوهزارگزی شوسه ٔ میانه ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.