مهمان دوست . [ م ِ ](ص مرکب ) دوستدار مهمان . که خواهان مهمان باشد. که دوستی مهمان در دل دارد. که از آمدن مهمان گشاده خاطر و شاد شود. مضیاف
: بوسفیان گفت ما قومی مهمانداران و مهمان دوستانیم . (کشف الاسرار ج
2 ص
539).
پیش چون من حریف مهمان دوست
جای مهمان ز مغز به که ز پوست .
نظامی .
چون گل باغ بود مهمان دوست
خنده میزد چو سرخ گل در پوست .
نظامی .