مهمان سرای . [ م ِ س َ ] (اِ مرکب ) مهمان سرا. سرا و خانه ٔ پذیرایی از مهمانان
: چون به درگه کشید صف سپهش
کرد مهمانسرای بارگهش .
نظامی .
ز قدر و شوکت سلطان نگشت چیزی کم
ز التفات به مهمان سرای دهقانی .
سعدی .
روان شد به مهمان سرای امیر
غلامان سلطان زدندش به تیر.
سعدی (بوستان ).
شنیدم که یک هفته ابن السبیل
نیامد به مهمانسرای خلیل .
سعدی (بوستان ).
رقیبان مهمانسرای خلیل
به عزت نشاندند پیر ذلیل .
سعدی (بوستان ).
|| رباط. (منتهی الارب ). آنجا که به مسافران و فقیران و مسکینان طعام دادندی مانند مزارات و لنگرها و خانقاهها
: سزد آنکه ماند پس از وی بجای
پل و برکه و خوان و مهمانسرای .
سعدی (بوستان ).
|| مهمانخانه . فندق . فنتق . || کنایه از دنیاست .