میان
نویسه گردانی:
MYAN
میان . (هندی ، اِ) به لغت هندی لفظ تعظیم است چنانکه در ترکی آقا و در پارسی خواجه گویند و در عربی شیخ و در توران «ایشان » و در کشمیر «جو» مثل احمدجو و علی جو یعنی احمدآقا و علی آقا و لغت اهالی کشمیر لغتی است خاص غیر لغتهای هندی . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). به لغت هندی به معنی بزرگ باشد که در مقابل کوچک است . (برهان ).
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
میان بازور. [ یام ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر، واقع در 19هزارگزی شوسه ٔ تبریز به اهر با 192 تن سکنه . آب آن ا...
گشاده میان . [ گ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه در کاری تعلل ورزد. (فرهنگ فارسی معین ).- گشاده میان بودن از خدمت ؛ در خدمت تعلل کردن . کوتاهی ...
میان سالگی . [ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت میان ساله و میان سال . میانه سال بودن . سنین عمر میان جوانی و پیری . (یادداشت لغت نامه ). ...
میان زولان . (اِخ ) دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر، واقع در 33 هزارگزی باختر شهر ملایر با 426 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن ما...
میان رستاق . [ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فندرسک بخش رامین شهرستان گرگان ، واقع در 45هزارگزی جنوب باختری رامیان با 120 تن سکنه . آب آن...
میان دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دادن . فرجه دادن . (یادداشت مؤلف ). || کنایه از قوت دادن و امداد کردن . (آنندراج ). مجال دادن : تو می...
میان خواف . [ خوا / خا ] (اِخ ) نام یکی ازدهستانهای بخش خواف شهرستان تربت حیدریه و آن محدود است از طرف شمال به دهستان بالا خواف ، از جنو...
میان رودان . (اِخ ) جزیره ای که از اروندرود و شعبه ٔ کارون به نام بهمنشیر تشکیل می شود و شهر آبادان (عبادان ) در آن واقع است . رجوع به معجم ...
میان رودان . (اِخ ) دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری دورود با 106 تن سکنه . آب آن از قنات...
میان راهان . (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 22هزارگزی شمال باختری صحنه با 300 تن سکنه . آب آن از رو...