میان
نویسه گردانی:
MYAN
میان . (هندی ، اِ) به لغت هندی لفظ تعظیم است چنانکه در ترکی آقا و در پارسی خواجه گویند و در عربی شیخ و در توران «ایشان » و در کشمیر «جو» مثل احمدجو و علی جو یعنی احمدآقا و علی آقا و لغت اهالی کشمیر لغتی است خاص غیر لغتهای هندی . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). به لغت هندی به معنی بزرگ باشد که در مقابل کوچک است . (برهان ).
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
میان گشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کمر باز کردن . باز کردن کمربند از کمر. خلاف کمر بستن . آسودن . آرمیدن : شب و روز بر سان شیر ژیان ز رفتن نبا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
میان لو بالا. (اِخ ) دهی است از دهستان جیرستان بخش باجگیران شهرستان قوچان ، واقع در 42هزارگزی شمال باختری باجگیران با 321 تن سکنه . آب آن ...
میان دو رود. [ دُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در بین دو رودخانه ٔ معروف تجن و نکا از طرف شمال به دریای م...
چولهول میان . (اِخ ) دهی است ازدهستان بالا گریوه بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. 300 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ چولهول آبیاری میشود. محصول عمده...
میان رود محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میانده بخش رضوانشهر شهرستان طوالش ، واقع در 3هزارگزی خاوررضوانده . با 282 تن سکنه ....
میان لو پایین . (اِخ ) دهی است از دهستان جیرستان بخش باجگیران شهرستان قوچان ، واقع در 45هزارگزی شمال باختری باجگیران با 239 تن سکنه . آب آ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رباط میان دشت . [ رُ طِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه دارای 90 تن جمعیت . آب آن از قنات تأمین میشود ...
قصاب میان ده . [ ق َص ْ صا دِه ْ ] (اِخ ) نام یکی از روستاهای بارفروش . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 158 شود.