میان باریک
نویسه گردانی:
MYAN BARYK
میان باریک . [ یام ْ ] (ص مرکب ) کمرباریک . که کمری باریک دارد. (از جانداران ). اهضم . اَقَب ّ. اَهیَف . (یادداشت مؤلف ). || (در اشیاء) که وسط آن باریک باشد. که میانه ٔ آن نسبت به دو سوی باریکتر بود. که حجم قسمت وسطای آن از قسمتهای مقدم و مؤخر کمتر باشد چنانکه میله ای چوبین یا آهنین یا دالانی و راهروی . لؤلؤ مضطمر؛ مروارید میان باریک . (منتهی الارب ). || که فاصله یا عرض قسمت وسطای آن در فاصله یا عرض دو جانب دیگر کمتر باشد.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
باریک میان . (ص مرکب ) لاغرمیان . (آنندراج ). کمرباریک . (ناظم الاطباء). آنکه کمر باریک دارد. ظریف قد و متناسب اندام . (دِمزن ). اَخَمص . اَقَّب ....
باریک میان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب م ) بیماری یا عارضه ٔ دیگری کسی را کمرباریک و لاغر کردن .
باریک میان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ل ) لاغرمیان گردیدن . کمرباریک شدن . خَمَص . (منتهی الارب ). ضُمور. (ترجمان القرآن ) (دهار). اضطمار. (تاج ...
باریک میان گردانیدن .[ گ َ دَ ] (مص مرکب م ) رجوع به لاغرمیان کردن شود.