اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میان بر

نویسه گردانی: MYAN BR
میان بر. [ یام ْ ب ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) برنده ٔ میان . || راه کوتاهتر. راهی در میان دو نقطه که نسبت به راه یا راههای دیگر کوتاهترین باشد. مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی که به صورت خط منحنی و منکسر است . اقصر فاصله میان دو نقطه در مسافت . راهی که اضلاع را نپیماید و از زاویه ای به زاویه ای محاذی شود. (از یادداشت مؤلف ).
- راه میان بر ؛ راه اقصر. راهی که نسبت به راه یا راههای اصلی کوتاهتر باشد. (از یادداشت مؤلف ).
- میان بر زدن راهی ؛میان بر کردن راهی . (از یادداشت مؤلف ).
- میان بر کردن ؛ پیمودن فاصله ٔ دو نقطه از کوتاهترین و نزدیکترین راه . پیمودن اقصر فاصله . به جای اینکه دو ضلع را بپیمایند مستقیم از گوشه به گوشه پیمودن .(از یادداشت مؤلف ).
- || مقابل کف بر کردن . بریدن درختی بالاتر از کف زمین . (یادداشت مؤلف ).
|| هرچیز که فاصله و حاجبی میان دو چیز ایجاد کند. || حجابی که میان دو اتاق یا دو چیز واقع باشد. (حاشیه ٔ شرفنامه ص 420) :
به کم مدت از کار پرداختند
میانبر ز پیکر برانداختند.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
میان بر. [ یام ْ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین ، واقع در 15هزارگزی شمال خاوری قزوین با 164 تن جمعیت . آب آ...
میان بر. [ یام ْ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن ، واقع در 15هزارگزی صومعه سرا. با 147 تن سکنه . آب آن از نهر و ا...
جان بر میان بستن . [ ب َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از آماده شدن برای کاری . (بهار عجم ) (آنندراج ). دامن بر کمرزدن برای انجام کار. تا پای ...
جان برمیان نهادن . [ ب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از آماده شدن برای کاری . (بهار عجم ) (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.