اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میان بند

نویسه گردانی: MYAN BND
میان بند. [ یام ْ ب َ ] (اِ مرکب ) کمربند. (آنندراج ) (یادداشت مؤلف )(ناظم الاطباء). منطقه . شَدَّه . میان کمر. (یادداشت مؤلف ). نطاق . (منتهی الارب ) (دستوراللغة). نقبه . (دهار). هرآنچه بر کمر می بندند. (ناظم الاطباء). آنچه به کمر بندند چنانکه شال . (یادداشت مؤلف ) :
گفتم زهی میان بند، گفتا که در میانست
گفتم نقاب پرده ، گفتا در آب بینی .

نظام قاری .


تعلقی به میان بند چون نمکدان داشت
نوشته اند به زر حل بر او که آنت ملیح .

نظام قاری .


بیان نقش میان بند مصریت قاری
بگوید ار تو بشکرانه در میان آری .

نظام قاری .


میان بند و الباغ و دستارو موزه
سزد با هم ار زانکه باشد مناسب .

نظام قاری .


|| تنگ . (ناظم الاطباء). || جایگاه بستن کمر. میانگاه :
بیاید پس آنگاه فرزند من
ببسته میان بر میان بند من .

دقیقی .


|| بند شلوار و زیرجامه . (ناظم الاطباء). ازاربند. (آنندراج ). || (نف مرکب ) میان بندنده . که میان بندد. که کمر بر میان بندد. || مهیا و آماده شونده کاری را.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۷ ثانیه
میان بند. [ یام ْ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش نور شهرستان آمل است . این دهستان در جنوب باختری سولده واقع و هوای آن مرطوب و معت...
میان بند. [ یام ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور، واقع در شش هزارگزی شمال فدیشه . با 161 تن سکنه . آب آن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.