اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میان تهی

نویسه گردانی: MYAN THY
میان تهی . [ ت ُ ] (ص مرکب ) ۞ کاواک و میان خالی . (ناظم الاطباء). مجوف .مُسَحَّر. (منتهی الارب ). کاواک . اجوف . مجوف . میان خالی . پوک . پوچ . بی مغز. کرو. میان کاواک . (یادداشت مؤلف ). متخلخل : سبب آماسیدن وی آن است که او (ملازه ) متخلخل و میان تهی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
چون طشت میان تهی است خاقانی
زان راحتها که روح را باید.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 580).


چون غاریقون کریه و منکر
وز تربد هم میان تهی تر.

خاقانی .


در کار توام به صبر مفکن کارم
کز صبر میان تهی تریم ما اینجا.

خاقانی .


به خنده گفت که سعدی سخن دراز مکن
میان تهی و فراوان سخن چو طنبوری .

سعدی .


نادان چون طبل غازی بلندآواز و میان تهی . (گلستان ).
همه دعوی و فارغ از معنی
راست گوئی میان تهی جرسیست .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۵ ثانیه
تهی میان . [ ت َ / ت ِ/ ت ُ ] (ص مرکب ) خالی و میان تهی . (آنندراج ). مجوف ومیان خالی . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.