میانگین
نویسه گردانی:
MYANGYN
میانگین . (ص نسبی ، اِ) وسط. (دانشنامه ٔ علائی ص 77). میانین . اوسط. وسطی . حد اوسط. حد وسط. حد میانگین . حد متوسط، مقابل حداقل و حداکثر. مقابل بیشینه و کمینه . (از یادداشت مؤلف ).
- دانش (علم ) میانگین ؛علم اوسط. ریاضی .
|| وسطی . آنچه یا آنکه در وسط قرار گرفته است . (از یادداشت مؤلف )[ : محمود ] گفت او را [ ابوریحان بیرونی را ] به میان سرای فرو اندازند. چنان کردند مگر با بام میانگین دامی بسته بود، بوریحان بر آن دام آمد. (چهارمقاله ص 57). پس ملک را در گرمابه ٔ میانگین بنشاند. (چهارمقاله ). و رجوع به میان و میانه شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.