اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میخ زدن

نویسه گردانی: MYḴ ZDN
میخ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) میخ کوبیدن . کوبیدن میخ بر تخته و دیوار و جز آن . زدن میخ بر در و دیوار و مانند آن . (از یادداشت لغت نامه ). تده . وتد. (تاج المصادر بیهقی ) :
گو میخ مزن ۞ که خیمه می باید کند
گو رخت منه که بار می باید بست .

سعدی .


به هر کفشی که میخی زد مه نامهربان من
ز حسرت ناله وفریاد میخیزد ز جان من .

سیفی صاحب بدائعالصنایع.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.