میل
نویسه گردانی:
MYL
میل . [ م َ ی َ ] (ع مص ) کج گردیدن در خلقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
میل mil (ابزار ورزش باستانی). این واژه پارسی است. میل mil (ابزار بافتنی یا پزشکی). این واژه نیز پارسی است و کوتاه شده ی میله است. میل mil (یگان اندازه...
میل میل . (ص مرکب ) میل میلی . رجوع به میل میلی شود.
میل میلک . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد، واقع در 17هزارگزی باختر زاغه با 118 تن سکنه . آب آن از سراب م...
میل میلی . (ص مرکب ) با راههای باریک (در جامه ). با راهها و خطوط. راه راه . (از یادداشت مؤلف ). میل میل .- پارچه ٔ میل میلی ؛ یعنی خطدار. تیر...
میل میلاغی . (ص نسبی ) در تداول خانگی ، زنی با کرشمه و غنج و دلال . سیت و سماقی . عشوه گر.
میل کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب )میل کشنده . کسی که میل در چشم کسی کشد. آنکه با کشیدن میل گداخته بینایی از چشم کسی بگیرد : میل کش چشم ...
بی میل . [ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + میل ) بی انحراف . بی گردش بسوئی . بی چفسش . || بی گرایش . بدون رغبت . بی اشتها. رجوع به میل شود.
تخت میل . [ ت َ ] (اِخ ) از کوهستانها و ییلاقهای شاه کوه و ساور. رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 127 و ترجمه ٔ وحید ص 159 شود.
ذات میل . [ ت ُ ] (اِخ ) قریه ای به شرقیه ٔ مِصر.
سبز میل . [ س َ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان و افق است : چو خورشید برزد سر از سبز میل فروشست گردون قبا را ز نیل .نظامی .