میمون
نویسه گردانی:
MYMWN
میمون . [ م َ مو ] (اِخ ) ابن مهران الرقی ، مکنی به ابوایوب . فقیه و قاضی متولد به سال 37 هَ . ق . متوفی به سال 117 هَ . ق . وی یکی از ثقات حدیث است ، درکوفه نشو و نما یافت و در زمان عمربن عبدالعزیز منصب قضا یافت مردی کثیرالعبادة بود و نسبتش به رقة است که یکی از بلاد بین النهرین است . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
میمون رای . [ م َ مو / م ِ مو ] (ص مرکب ) مبارک فکر. که دارای رأی نیک است . نیک رأی . مبارک اندیشه . نیکورای : نظر همایون پادشاه میمون رای ...
میمون فال . [ م َ مو / م ِ مو ] (ص مرکب ) خوش شگون . خوش آغال . نیک فرخنده : سوزنی العود احمد مدح شه را شو معیدعید شاه خسروان مسعود و میمون فال...
میمون لقا. [ م َ مو / م ِ مو ل ِ ] (ص مرکب ) مبارک دیدار. خجسته روی : آن بهشتی لعبت میمون لقا را روز و شب منزل و مأوی نگر در آب کوثر آمده .؟ ...
میمون سیرت . [ م َ مو / م ِ مو رَ ] (ص مرکب )خجسته خصال . فرخنده نهاد. مبارک سرشت : این پادشاه میمون سیرت همایون سریرت ... (سندبادنامه ص 17).
میمون دولت . [ م َ مو / م ِ مو دَ / دُو ل َ ] (ص مرکب ) نیک بخت . خوش اقبال . که دولت او مبارک است : شهریار مبارک طلعت میمون دولت . (المعجم چ ...
میمون بازی . [ م َ موم ْ / م ِ موم ْ ](حامص مرکب ) عمل میمون باز. رجوع به میمون باز شود.
طالع میمون . [ ل ِ ع ِ م َ ] (ترکیب وصفی ) طالع سعد. طالع مسعود. طالع مبارک . بخت نیک . اختر فیروز : همی فزونی جوید آواره بر افلاک که تو بطالع م...
ابن میمون . [ اِ ن ُ م َ مو ] (اِخ ) رجوع به موسی بن میمون ... شود.
میمون آباد.[ م َ مو / م ِ مو ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران ، واقع در 36 هزارگزی جنوب شرقی علیشاه عوض با 375 تن سکنه . آب آن ا...
میمون آباد. [ م َ مو / م ِ مو ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج ، واقع در 64هزارگزی شمال شرقی کامیاران با 275 تن ...