نائب
نویسه گردانی:
NAʼB
نائب . [ ءِ ] (اِخ ) (الَ ...) طَرابُلُسی . محمدبن عبدالکریم بن احمد الاوسی الانصاری (000 -1232 ق ). اصل وی از مردم اندلس است و در طرابلس متولد شد، از دانشمندان طرابلس غرب است .او راست «الارشاد لمعرفة الاجداد» در ترجمه ٔ حال اسلاف وی . خاندان او را بنی العَسَوﱡس میگفتند از آنجهت که نام جد بزرگشان عیسی الاوسی بود و در اواخر قرن هفتم هجری از اندلس به طرابلس غرب مهاجرت کرد. امروز آنان را آل نائب خوانند. (از الاعلام زرکلی چ 9 ج 6 ص 216).
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
نائب سفارت . [ ءِ ب ِ س ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) دبیر. کارمند سفارتخانه که مانند وزیر مختار وسفیرکبیر دارای مصونیت سیاسی است و در غیاب ...
نائب السلطنه . [ ءِ بُس ْ س َ طَ ن َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس حکومت در صغر یا غیبت یا بیماری شاه . و نیز رجوع به نایب السلطنه شود.
نائب الصدارة. [ ءِ بُص ْ ص َ رَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رجوع به نایب الصداره شود.
نایب . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) نائب . آنکه بر جای کسی ایستد. وکیل . جانشین . قائم مقام . خلیفه . گماشته . (از ناظم الاطباء). کسی که کار دیگری را ان...
این واژه تازى (اربى) است و بهتر است بجاى آن از ساخته پیشنهادى جامَد/جامَده Jamad-Jamadeh ( جا + آمده : کسى که به جاى کسى آمده) بهره جست " جام...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آفوس (سنسکریت: ābhus)***فانکو آدینات 09163657861
نعیب . [ ن َ ] (ع اِ) آواز زاغ . (غیاث اللغات ). بانگ زاغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار). بانگ کلاغ . (مهذب الاسماء) (زمخشری...
ده نایب . [ دِه ْ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمسیر شهرستان اردستان . واقع در 21هزارگزی شمال باختری اردستان . دارای 222 تن سکنه . آب آن...
باغ نایب . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندقه ٔ بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 115 هزارگزی جنوب ساردوئیه بر سر راه فرعی بافت به ...
نایب خاص . [ ی ِ ب ِ خاص ص / ی ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) به اعتقاد شیعه ٔ امامیه ٔ اثناعشریه ، آنکه از جانب امام عصر برای تمشیت امور مسل...