ناب .(ع اِ) دندان نشتر. (منتهی الارب ). چهار دندان نیش سبع و بهایم و چهار دندان بزرگ حیوانات باشد. (برهان قاطع). دندان نیشتر. (مهذب الاسماء). السن الذّی خلف الرباعیة، مؤنث . ج ، اَنیُب ، انیاب ، نُیوب ، اناییب . یقال فی المجاز: «عضته ُ انیاب ُ الدهر و نیوبه ». (اقرب الموارد). دندان نیش . (نظام ). آن دندان پیشین از انسان که پس از رباعیات می باشد و به فارسی نیشتر گویند... جج ، انابیب . (ناظم الاطباء). دندان بزرگ مار و فیل . دندان پیش گراز. (اوبهی ). دندان بزرگ فیل و گراز.(معیار جمالی ). دندان نشتر سباع که آن را به فارسی دندان یشک گویند. (غیاث ). دندان سگ . دندان گزنده . نیش . دندان جلو بزرگ فیل که آلت جنگ اوست
: کرده ز بهر ستم و جور جنگ
چنگ چو نشپیل و چو شمشیر ناب .
ناصرخسرو.
ناب و چنگی که گربگان دارند
موش را خود برقص نگذارند.
سنائی .
تا همی گربه ناب دارد و چنگ
موش را چیست به زخانه ٔ تنگ .
سنائی .
برکند از دهان یوز به قهر
کلبتین دو شاخ آهو، ناب .
سوزنی .
به انصاف او شاخ آهو بره
ز شیرژیان برکند چنگ و ناب .
سوزنی .
ناگرفته در او کند بریان
خوک بچگان نابرآمده ناب .
سوزنی .
از حادثه سوزم که برآوردز من دود
وز نائبه نالم که فرو برد به من ناب .
خاقانی .
چون ماهی ارچه کنده زبانند پیش من
چون مار در قفا همه زهر است نابشان .
خاقانی .
از شغب هر پلنگ شیر قضا بسته دم
وز فزع هر نهنگ حوت فلک ریخت ناب .
خاقانی .
بموش ریزه بر و گربه ٔ خیانتگر
که این هژبر به جنگ است و آن پلنگ به ناب .
خاقانی .
فیلی که معظم اقبال بود به قوت ناب باب آن حصار بیرون آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
405).
آن یکی چشمش بکندی از خراب
و آن دگر گوشش دریدی هم به ناب .
مولوی .