ناخن بردل زدن . [ خ ُ ب َ دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) تصرف در مزاج کسی کردن . (ناظم الاطباء). کنایه از تصرف در مزاج کردن باشد. (برهان ). ناخن به دل زدن . ناخن به جگر شکستن . تأثیر و تصرف کردن در دل کسی
: نمیتوان به دل کس بزور ناخن زد
چه شد که تیشه ٔ فرهاد آهنین چنگ است .
طالب آملی (از بهار عجم ).