ناخن پراندن . [ خ ُ پ َ دَ ] (مص مرکب ) و ناخن پریدن ؛ کف پای زدن و چوب زدن که ناخن از آن خود بخود میپرد. (بهارعجم ) (آنندراج )
۞ : تا صبا ناخن گل را نپرانده ست به خار
بر دل تنگ خود از خاک دری بگشایند.
صائب (از آنندراج ).
زحمت خود می دهد هر کس دل آزاری کند
چوب گل ما میخوریم و ناخن او می پرد.
محمدقلی سلیم (از آنندراج ).