ناخن در سینه زدن . [ خ ُ دَ ن َ
/ ن ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تصرف کردن در مزاج . (بهارعجم ) (آنندراج ). ناخن به دل زدن . ناخن به جگر زدن . ناخن بر دل زدن
: تار ازرگهای جان بستیم بر قانون درد
میزند خوش ناخنی درسینه ٔ افغان ما
۞ .
ظهوری (از بهار عجم و آنندراج ).