ناخن گذاشتن . [ خ ُگ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از کمال خوف و هراس خوردن و مغلوب و ناتوان گردیدن . (آنندراج ). کنایه از کمال بیم و عجز. (غیاث اللغات از چراغ هدایت )
: من کیم صائب که دست از آستین بیرون کنم
در بیابانی که ناخن میگذارد شیرها.
صائب (از آنندراج ).