اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ناذر

نویسه گردانی: NAḎR
ناذر. [ ذِ ] (ع ص ) نذرکننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). آنکه نذری منعقد کرده است . || فلان ناذر الی بعینه ؛ اذا شد النظر الیه و اخرج عینه . (المنجد). چون تیز و به خیره در او نگرد. اسم فاعل است از نذر. رجوع به نذر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ناظر در سرای . [ ظِ رِ دَ رِ س َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نویسنده ای که بر در سرای پادشاهان نشیند تا هرکدام از نوکران که به چاکری حاضر نشون...
ناظر کازرونی . [ ظِ رِ زِ ] (اِخ ) عبدالحسن (میرزا...) متخلص به ناظر. از شاعران شیراز است و به روایت فرصت الدوله «در شیراز سکونت داشته علوم ...
حسین آباد ناظر. [ ح ُ س ِ دِ ظِ ] (اِخ ) دهیست از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری نیشابور. ناحیه ای ا...
ناظر مازندرانی . [ ظِ رِ زَ دَ ] (اِخ ) طاهر (میرزا...) متخلص به ناظر. از شاعران قرن سیزدهم و از ملازمان شاهزاده ملک آرا است . او راست :وفا از ن...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.