اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ناره

نویسه گردانی: NARH
ناره . [ رَ / رِ ] (اِ) زبانه ٔ ترازو و زبانه ٔ قپان . (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) ۞ (از ناظم الاطباء). رمانه ٔ کپان . (صحاح الفرس ). شاهین ترازو (شعوری ) :
ز بس برسختن زرش بجای مادحان هزمان
ز ناره بگسلد کپان ز شاهین بگسلد پله .

دقیقی .


چون بود راستی معدلتش
چه برآید ز پله و ناره .

شمس فخری .


رجوع به ناره شود. || سنگی که از قپان می آویزند بجهت وزن کردن اجناس . (رشیدی ) (از برهان قاطع) (از آنندراج ).سنگ وزن قپان یک کفه ای . (فرهنگ نظام ). سنگ قپان . (ناظم الاطباء). شاقول قنطار. (شعوری ) :
زیر کسان آنگه چون دانگ سنگ
خایه همی دارم چون ناره ای .

سوزنی .


زین مناره شکل ایری خایگان چون ناره ای .

سوزنی .


باری بهر حساب که خواهی سر عدوت
آویخته ز جائی چون ناره از کپان .

کمال اسماعیل .


این بارکش دل من چون آهن است گوئی
تا چند از حسابت ۞ دروا چو ناره باشد؟

کمال اسماعیل (از آنندراج ).


|| ریسمان گنده را نیز گویند. (برهان ). ریسمان گنده ۞ . (آنندراج ) (انجمن آرا). ریسمانی گنده [ کلفت ] بود. (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ). شاید لفظ هندی اشتباه بفارسی شده . در اردو ناژه باژاء هندی به معنی بند زیر جامه و مانند آن است 0 (از فرهنگ نظام ). ریسمان گنده . (ناظم الاطباء) (رشیدی ). بند چادر. طناب . || به معنی ناله و زاری هم آمده است . (برهان قاطع). بدل ناله . (آنندراج ) (انجمن آرا). در زبان ولایتی مازندران مبدل ناله است . (فرهنگ نظام ). مرادف ناله ، ناریدن یعنی نالیدن . (از فرهنگ رشیدی ). ناله و زاری . (ناظم الاطباء). تلفظی در ناله و زاری . (حاشیه برهان قاطع چ معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
نعره برکشیدن . [ ن َ رَ / رِ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) فریاد کردن . بانگ زدن : سبک قارن رزم زن کآن بدیدچو شیر ژیان نعره ای برکشید.فردوسی...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.