اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ناسپاس شدن

نویسه گردانی: NASPAS ŠDN
ناسپاس شدن . [ س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کفران ورزیدن . ناشکری کردن :
شنیدی که ضحاک شد ناسپاس
ز دیو و ز جادو جهان پرهراس .

فردوسی .


و صحبت نیکان و کردار نیک را ناسپاس مشو. (منتخب قابوسنامه ص 38).
دولت خود بین و مشو ناسپاس
شکر بگو بر کرم بی قیاس .

امیرخسرو (از آنندراج ).


- ناسپاس شدن بیزدان ؛ خداناشناسی . عصیان ورزیدن :
سه دیگر به یزدان شود ناسپاس
تن خویش را در نهان ناشناس .

فردوسی .


به یزدان هرآنکس شود ناسپاس
بدلش اندر آید ز هرسو هراس .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.