ناسوت . (ع اِ) مشتق ازناس . (مفاتیح ). مرکب از: «ناس » + «و» + «ت »
۞ مثل ملکوت . (از المنجد). عالم اجسام که دنیا و این جهان باشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). عالم طبیعت و اجسام و جسمانیات و زمان و زمانیات را عالم ناسوت می نامند و عالم ملک و شهادت هم گویند. (فرهنگ اصطلاحات فلسفی از اسفار). عالم سفلی . عالم خلق . عالم شهادت . جهان ماده . جهان نمود
: گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولا.
خاقانی .
محرم ناسوت ما لاهوت باد
آفرین بر دست و بر بازوت باد.
مولوی .
-
عالم ناسوت ؛ مقابل عالم جبروت و عالم لاهوت و عالم ملکوت .
|| انسان . (تاج العروس ). سرشت مردمی . (از المنجد). انسانیت . انسانی طبع. مردمی خوی . (ناظم الاطباء). طبیعت انسانیه . || مجازاً، شریعت و عبادت ظاهری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || خیال . (لغت محلی شوشتر،نسخه ٔ خطی ).