ناطق
نویسه گردانی:
NAṬQ
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) محمد (شیخ ...) ابن آقا میرزا محمدعلی مجتهد شیرازی . از شاعران قرن سیزدهم است و مرحوم فرصت در آثارالعجم این ابیات را از وی آورده است :
آن روز که آشفته به رخ موی تو کردند
صد سلسله دل بسته ٔ گیسوی تو کردند
دیوانه به زنجیر شود عاقل و ما را
دیوانه از آن زلف سمن بوی تو کردند.
رجوع به آثارالعجم ص 570 شود.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ناطق . [ طِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نطق . (اقرب الموارد). گوینده . (منتهی الارب ). گویا. (آنندراج ). (فرهنگ نظام ). سخنگوی . (دهار) (مهذب الاسماء)...
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) باقر (شیخ ...) شیرازی ، متخلص به ناطق . شاعری از قریه ٔ کویم شیراز است . در نسخه ٔخطی مرآت الفصاحة (مؤلف در اوایل قرن چه...
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) حسن یزدی (میرزا سید...) متخلص به ناطق . از شاعران قرن سیزدهم هجری است . در تذکره ٔ خطی حدیقةالشعراء تألیف دیوان بیگی ...
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) رحمت اﷲ (خواجه ...) لاهوری به روایت مؤلف صبح گلشن «در دهلی نشو و نما یافته و برای کسب کمال به ملک توران شتافته ......
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) گل محمدخان مکرانی . به روایت مؤلف شمع انجمن از دیار خود به هندوستان مهاجرت کرده و در لکهنو اقامت گزیده و به سال 126...
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) محمدحسن کاشانی (میرزا...) داماد فتحعلی خان صبا و از شاعران قرن سیزدهم کاشان است . در نسخه ٔ خطی مدایح معتمدی تألیف مح...
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) محمد شفیع (میر سید...) اصلا از سادات اصفهان است و در ولایت دکن (هندوستان ) تولد یافته وبا شیخ محمدعلی حزین در شاه جهان آ...
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) مسیحابن ملانویدی شیرازی ، متخلص به ناطق . از شاعران عهد صفویه است . نصرآبادی ۞ آرد «نسخ تعلیق را بسیار خوش می نویسد و ...
ناطق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژاران؛ ژا در سغدی یعنی سخن با پسوند فاعلی ران (مانند سخنران، قایقران و...) **** فانکو آدینات 09163657861
هفت ناطق . [ هََ طِ ] (اِ مرکب ) رجوع به هفت نبی شود.