ناکام
نویسه گردانی:
NAKAM
ناکام . (اِخ ) (سید...) بخاری . از شاعران قرن یازدهم و از ملازمان امام قلی خان است . او راست :
در ساغر عیش ما نه صاف است و نه دُرد
از میکده رخت خویش می باید برد
کو طاقت آنکه بار هر سفله کشیم
ناکام در این زمانه می باید مرد.
رجوع به نگارستان سخن ص 117 و تذکره ٔ نصرآبادی ص 436و روز روشن ص 678 شود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ناکام . (ص مرکب ، ق مرکب ) نامراد. (برهان قاطع) (انجمن آرا). (از: نا (نفی ، سلب )+ کام ). (برهان قاطع چ معین ). ناکامیاب . ناکامروا. به کام نارس...
ناکام دیده . [ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناکام . کام ندیده . نامراد. به کام نارسیده .
ناکام شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برخلاف میل شدن . نه به دلخواه شدن . نه به کام و به وفق مراد شدن . مطابق میل و به دلخواه نشدن : چو ای...
کام ناکام . (ق مرکب ) این لفظ در مقام لفظی گفته میشود که آن را به عربی البته میگویند. (برهان ). حکم قطعی و بتی که به عربی البته گوین...
کام و ناکام . [ م ُ ] (ق مرکب ) کام ناکام : بکام و ناکام از بهر زاد راه دراززمین بزیر کفت ۞ زیر گام بایدکرد. ناصرخسرو.ببین تا چون بود حا...
ناکام و کام . [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) خواه و مخواه . (انجمن آرا). خواه و ناخواه . طوعاً او کرهاً : بر تو موکلند بدین راه ، روز و شب بایدت...
ناکام و ناچار. [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) خواه و ناخواه . ناکام و کام : ولیکن همه با سفیه آشنائی به ناکام و ناچار هنجار دارد.ناصرخسرو.