ناله کنان . [ ل َ
/ ل ِ ک ُ ] (نف مرکب ) ناله گر. ناله گیر. کسی که ناله و فریاد و فغان میکند. (از ناظم الاطباء). ناله کننده .نالان . نالنده . که می نالد. که فغان زند
: چنگ برهنه فرق را پای پلاس پوش بین
خشک رگی کشیده خون ناله کنان ز لاغری .
خاقانی .
همه سگ جان و چو سگ ناله کنانند به صبح
صبحدم ناله ٔ سگ بین که چه پیدا شنوند.
خاقانی .
هر بن مویت غمی ّ و ناله کنان است
هر سر مویت که آه یار تو گم شد.
خاقانی .
|| (ق مرکب ) در حال نالیدن . نالان
: ناله کنان میدوم سنگی در بر چو آب
کآب من و سنگ نیز غمزه ٔ یارم ببرد.
خاقانی .